English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7178 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
main body U عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
sortie U یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sorties U یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
host troop U قوای عمده
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
evacuation convoy U کاروان اخراجات دریایی
convoys U کاروان دریایی ستون موتوری
convoy U کاروان دریایی ستون موتوری
escort ship U ناو محافظ کاروان دریایی
sortie number U شماره پرواز یا کاروان دریایی
convoy assembly port U بندر محل تجمع کاروان دریایی
k day U روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
position buoy U بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
short haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul U کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
major fleet U ناوگان عمده دریایی
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
floating base U ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
armadas U نیروی دریایی
armada U نیروی دریایی
naval forces U نیروی دریایی
navies U نیروی دریایی
naval U نیروی دریایی
navy U نیروی دریایی
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
naval U وابسته به نیروی دریایی
Admiralty U اداره نیروی دریایی
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
naval appropriation bill U بودجه نیروی دریایی
naval attache U وابسته نیروی دریایی
Admiralty U ادارهء نیروی دریایی دریاسالاری
i have served in the navy U در نیروی دریایی خدمت کرده ام
numbered fleet U ناوگان زیرامر نیروی دریایی
seaman recruit U سرباز ساده نیروی دریایی
jaygee U ناوبان یکم نیروی دریایی
deputy chief of naval operation U جانشین فرماندهی نیروی دریایی
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
plebeian U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
plebeians U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
an system U سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
decreeing U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decrees U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decree U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
decreed U حکم صادره از محاکم نیروی دریایی
middy U دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
boot camp U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
boot camps U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
sea power U نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
plebe U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
midshipman U دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
teleman U افسر مامور رمز ومخابرات نیروی دریایی
reefers U لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
reefer U لباس دانشجویان و درجه داران نیروی دریایی یخچال
prize court U شعبهای از دادگاه اداره نیروی دریایی که باامور....کاردارد
pleb U خشن ورذل دانشجوی سال اول نیروی دریایی
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
bodies U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
major command U فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
oldster U ادم کار کشته که چهار سال در نیروی دریایی کار کرده باشد
major activity U قسمت عمده فعالیت عمده
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
land forces U قوای بری
the three powers U قوای ثلاثه
landing forces U قوای اب خاکی
irregular force U قوای چریکی
auxiliary forces U قوای کمکی
militia U قوای شبه نظامی
faculty psychology U روانشناسی قوای ذهنی
militias U قوای شبه نظامی
magnetic line of force U خطوط قوای مغناطیسی
mass U تمرکز قوای جنگی
elemental worship U پرستش قوای طبیعی
magnetic lines of force U خطوط قوای مغناطیسی
parity U توازن قوای نظامی
masses U تمرکز قوای جنگی
the active powers of the mind U قوای عامله متحر
massing U تمرکز قوای جنگی
air parity U توازن قوای هوایی
irregular force U قوای غیر نظامی
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
militarism U بسط وگسترش قوای نظامی
impuissance U ضعف قوای جنسی سستی
basic issue items U وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
absolutist U کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
demarkation U تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
convoy U کاروان
convoys U کاروان
train U کاروان
trained U کاروان
trains U کاروان
caravans U کاروان
kafila U کاروان
caravan U کاروان
orion hound U کاروان کش
short round U گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
motorcade U کاروان موتوری
motorcades U کاروان موتوری
for a caravan U برای هر کاروان
caravanning U گذراندنتعطیلیدر کاروان
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
carnival U کاروان شادی جشن
ocean convoy U کاروان اقیانوس پیما
carnivals U کاروان شادی جشن
sirius U ستاره کاروان کش درکلب اکبر
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
parlementaire U نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
mardi gras U سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
primary U عمده
major <adj.> U عمده
mainlines U عمده
quintessential <adj.> U عمده
copacetic U عمده
substantive [essential] <adj.> U عمده
mainlining U عمده
vital <adj.> U عمده
essential <adj.> U عمده
archical U عمده
major U عمده
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 Keynote address
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
1Rotating machinery absorbing real power in any of a number of operating quadrant combinations
1This is largely self-evident;
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com